«زودياك قاتل» نام مستعار قاتل زنجيرهاي است در آمريكا. او بين دسامبر 1968 و اكتبر 1969 پنج نفر را در محدوده سانفرانسيسكو به قتل رساند و 2 نفر را كه جان سالم به در برده بودند، بشدت زخمي كرد. هويت زودياك هرگز شناسايي و آشكار نشد. او طي چند سال نامههاي عجيب و غريبي به روزنامههاي محلي فرستاد كه برخي از آنها با نمادها و علائم يوناني و قرون وسطايي كدگذاري شده بود. بخشي از اين كدها تاكنون رمزگشايي نشدهاند. او خود نام زودياك را بر خود گذاشته و اين نام جزئي از رمزهايش است.
قربانيان او اغلب افراد جوان و زنها بودند. در حالي كه مقامات مسوول به طور رسمي قربانيان او را 7 نفر اعلام كردند، زودياك قاتل در نامههايش ادعا كرده كه 37 نفر را به قتل رسانده است.
مطلب زير كه از روزنامه سوئيسي «نويه تسوريشه تسايتونگ» )NZZ( انتخاب و ترجمه شده، سرنوشت زوجي به نام هاردن را كه موفق به رمزگشايي از اولين نامه زودياك شده بودند، با ماجراي اين قاتل پيوند ميزند. در انتها فيلمها و سريالهاي تلويزيوني كه بر اساس يا تحت تاثير اين شخصيت مخوف ساخته شده، ذكر شدهاند:
فونتاين هيلز، شهر كوچكي است در صحراي آريزونا كه از سمت شمال يك ساعت با فونيكس فاصله دارد. بسياري از بازنشستههاي متمول در اين منطقه ويلاهايي به سبك مكزيكي ساختهاند. هواي خشك صحرا براي آنها بسيار ايدهآل است.
سمت چپ- دو تصوير از زودياك كه در روزنامه ها براي شناسايي او چاپ شد سمت راست - نامهاي كه به وسيلهآن زودياك شناسايي شد
دونالد هاردن، 79 ساله نيز از 5 سال پيش همراه همسر دومش «دي» ساكن فونتاين هيلز شده است. از بهترين سرگرميهاي دونالد اين است كه همراه سگ پاكوتاهش در اتاق پذيرايي بنشيند و هنگام صرف چاي با همسرش به گفتگو بپردازد. همسرش «دي» مديريت كلوب بريج آن منطقه را به عهده دارد. آنها دوشنبه هر هفته با هم چند دست بازي ميكنند. بعد از آن براي صرف غذا ميروند. اين كه دونالد هاردن از واپسين سالهاي عمرش نميتواند لذت ببرد، صرفا به علت كاهش نيروي فكري و روانياش نيست، بلكه به دليل حوادثي است كه سالها قبل بر او و همسر اولش گذشته. البته به دليل همين كاهش قواي فكري ــ رواني است كه اغلب در بازي به همسرش ميبازد.
دونالد هاردن سرش را به دستش تكيه داد و گفت: روزي كه رمز را براي اولين بار ديدم، سوم آگوست 1969 بود. فكر ميكنم يكشنبه روزي بود.
با ناراحتي لبخندي زد و در حالي كه با علاقه سگش را نوازش ميكرد به خاطر وضعيتش عذرخواهي كرد.
بعد از سه بار سكته مغزي صحبت كردن برايش بسيار دشوار بود و نيز به يادآوري گذشتهها.
بتدريج و با اكراه آن روز ماه آگوست 1969 را ميتوانست به خاطر آورد؛ همان روزي كه زندگياش براي هميشه دستخوش تغيير شد. آن موقع او 41 سال داشت.
دونالد هاردن معلم تاريخ دبيرستان ساليناس بود و به خاطر عمل سختي كه در چشمش انجام داده بود چند روزي در خانه استراحت ميكرد. همينطور سطحي به روزنامه «كرونيكل سانفرانسيسكو» نگاهي انداخت. در صفحه 4 آن زيرعنوان «پيام رمزآميز قاتل» نوشته اسرارآميزي چاپ شده بود. 8 خط با 308 علامت. اين نوشته تركيبي بود از حروف الفبا، علائم يوناني، سمبلهاي طالعبيني و نشانههاي دريانوردي.
فرد ناشناسي كد فوق را به هيات تحريريه روزنامه فرستاده بود كه نوشتهاي همراهش بود و در آن مسووليت دو قتلي را به عهده گرفت كه ماه گذشته با بيرحمي صورت گرفته بود. دو جوان در يك پاركينگ به قتل رسيده بودند و فرد ناشناس نوشته بود: از شما ميخواهم كه اين متن سري را در تيتر روزنامهتان چاپ كنيد. هويت من در اين متن پنهان است. اگر آن را چاپ نكنيد يك سري قتل زنجيرهاي را شروع خواهم كرد.
اين نوشته با صليبي درون يك دايره امضا شده بود. اين اولين پيام اين ديوانه بود كه كمي بعد در نامه دومش خود را «زودياك( »منطقهالبروج در طالعبيني) معرفي كرده بود. او بزودي معروفترين قاتل زنجيرهاي در ايالات متحده آمريكا شد.
3 روزنامه محلي در شمال كاليفرنيا آن كد را به چاپ رساندند. همزمان با چاپ آن آنها كدهاي مرموز متن را به رمزشناسان آژانس امنيت ملي)NSA( و «سيا» )CIA( فرستادند، اما هيچيك از كارشناسان موفق به كشف رمز نشدهاند.
دونالد هاردن قصد پيگيري ماجراي آن دو جوان مقتول را نداشت، اما ترتيب رمزها در او كه يك جدول حلكن حرفهاي و پرشور بود، بلندپروازي جوانانهاي ايجاد كرده بود. قصد داشت دست نويسندهاش را رو كند. بنابراين كتاب «ضرورت و راز» را كه كتابي معتبر درباره رمزگشايي بود از كتابخانهاش برداشت و مداد به دست پشت ميز نشست. چندي نگذشت كه همسرش بتي نيز به او پيوست.
اولين كد زودياك و رمزگشايي از آن
ابتدا دونالد هاردن بسامد علائم مختلف متن را بررسي كرد. او متوجه شد كه حرفE بيش از بقيه حروف قبل ازT ،A ،O ،N ،I وR آمده. پرتكرارترين حروف تركيبي نيزTH ،HE وAN بودند. بيش از نيمي از كلمات بهS ،E ياW ختم ميشدند. هاردن علائم را شمرد. 52 علامت مختلف بودند. هاردن كمكم فهميد كه سروكارش با حروف به اصطلاح صدادار است: در اين تكنيك رمزسازي نمادهاي مختلفي جايگزين حروف پربسامد ميشوند. اين موضوع جستجو براي حروف تركيبي را بسيار دشوار ميكرد.
هاردن با سرسختي به دنبال الگو و نمونهاي در اين نمادهاي سردرگم گشت. بعد از چند ساعت حوصلهاش سررفت و خوابيد. همسرش بيدار ماند. تحسين اوليهاي كه نسبت به پيامهاي اسرارآميز داشت، تبديل به نوعي شيفتگي و شيدايي شد كه بزودي حالتي جنونآميز به خود گرفت. بتي هاردن تمام آن شب و روزهاي بعد را روي آن كار كرد. دخترش لسلي كه آن موقع 15 ساله بود، به ياد دارد كه مادرش سه روز و سه شب بيهيچ خواب و خوراكي پشت ميز نشست و كار كرد. كارهاي خانه را تعطيل كرده بود. حتي آشپزي هم نكرد. سالها بعد در بتي هاردن اختلال شخصيتي افسردگي ــ شيدايي تشخيص داده شد.
دونالد هاردن گفت: سرانجام تحملم تمام شد. همسرم وامانده بود و نميدانست چه كار بايد بكند. كنارش نشستم و كد را از او گرفتم و با اين كار او آرام شد.
يك رمز زماني غيرقابل كشف به شمار ميآيد كه زحمت گشايش آن بيش از ارزش اطلاعات نهفته در آن باشد. در اين متن رمزآميز به جاي 26 حرف الفبا 52 نماد مختلف به كار رفته بود، آن هم در متني كه از 308 علامت تشكيل شده بود.
آدم چطور بتواند چنين رمز غيرقابل كشفي را باز كند؟ چه كسي ميتواند موضوع غيرقابل حلي را حل كند؟ شايد شانس به آدم كمك كند. بعد از 48 ساعت بيخوابي آن جرقه مهم در ذهن بتي ايجاد شد. او فهميد كه قاتل بيماري خودشيفته است كه از كلمه «من» زياد استفاده كرده. شم بتي نيز به او ميگفت كه متن قاتل بايد راجع به كشتن باشد.
ناگهان هيجانزده فرياد زد: فكر كنم او در رمزش ميگويد: من دوست دارم بكشم.
دونالد جواب داد: واقعا كه مسخره است. به اين ترتيب به دنبال كلمه «كشتن» گشتند. ناگهان آنها ردي پيدا كردند: آن كد شامل علائم بسياري بود كه 2 بار تكرار شده بودند.
عملا غيرممكن است متني نوشته شود و كلمهاي در آن تكرار نشود. بنابراين دنبال علامت «ماما» گشتند كه ميتوانست در كلمه ( Killكشتن) باشد. در ضمن آنها به موارد گمراهكنندهاي پي بردند كه قاتل آنها را ساخته بود. او 15 بار حرفQ را به كار برده بود، احتمالا براي اين كه تلقين كند كه پشت آن حرف، پرتكرارترين حرف يعني»E« پنهان شده است، اما به جاي حرفE هفت علامت گذاشته بود. آخرين سطر را با يك سري حروف پر كرده بود:
EBEORIETEMETHHPITI
در ادامه دو علامت وجود داشت كه هم ميتوانست به جايA باشد و هم به جاي. S
صبح روز 6 آگوست دونالد و همسرش توانستند كد را رمزگشايي كنند. اين متن گيجكننده از افكار يك آدم روانپريش پرده برميداشت:
«من دوست دارم آدمها را بكشم، چون از اين كار فوقالعاده لذت ميبرم. لذت بيشتر موقعي به وجود ميآيد كه مثل درندهها در جنگل دست به قتل بزني، چرا كه انسان مخوفترين حيوان درنده است. كشتن لذتبخشترين كار دنياست. بهتر از همه اين است كه من بعد از مرگم در بهشت متولد شوم و تمام كساني را كه در اين دنيا به قتل رساندهام، آنجا بردههاي من شوند. خود را به شما معرفي نميكنم، چرا كه به اين ترتيب جلوي افزايش بردههايم را خواهيد گرفت يا لااقل روندش را كند خواهيد كرد.»
هاردن با دفتر روزنامه كرونيكل تماس گرفت و گفت: من رمز كد را گشودهام. منشي بخش تحريريه پاسخ داد: اوه، بله.
هاردن رمز گشوده شده را براي تحريريه فرستاد. يك روز بعد پليسFBI با او تماس گرفت. هاردن يكشبه معروف شد. گزارشگران اطراف خانهاش جمع شده بودند. در دفتر روزنامه مدام حرف او را ميزدند.
اين شهرت اما بلاي جان آنها شده بود. بتي از ترس انتقام زودياك ترجيح داد خود را در خانه حبس كند. او همسرش را قانع كرد كه يك اسلحه بخرد، در را ببندند و مانع عكاسان شوند كه از او و دخترش عكس بگيرند. ترسش از اين بود كه نكند زودياك آنها را شناسايي كند، اما ترس او به نظر دونالد هاردن خندهدار ميآمد. او اعتقادش اين بود كه زودياك اين متن رمزآميز را نوشته كه رمزگشايي شود.
آن كد هويت او را آشكار نكرد و رمزگشايي از آن جلوي آدمكشي او را نگرفت. 6 هفته بعد از اين كه آقا و خانم هاردن رمز را شناسايي كرده بودند، او 2 نوجوان دانشآموز را به دام انداخت. دست و پاي آنها را بست و 3 بار با چاقو به آنها ضربه وارد كرد. دختر جوان درجا مرد و پسر جان سالم به در برد اما بشدت زخمي شد.
يك ماه بعد به يك راننده تاكسي از فاصله كم شليك شد. تمام كاليفرنيا به وحشت افتاده بود. زودياك اعلام كرده بود كه به طور انتخابي تعدادي از دانشآموزان را خواهد كشت و يك متن رمزآميز ديگر فرستاد.
اين بار شامل 340 علامت كه از 36 نماد مختلف تشكيل شده بود. ضمنا اعلام كرد كه اگر كسي اين متن را رمزگشايي كند، هويتش آشكار خواهد شد. عدهاي از كارشناسان سازمان سيا )CIA( و انجمن رمزشناسان آمريكايي يك ماه تمام روي آن كار كردند. مدتي بعد2 مامورFBI به خانم و آقاي هاردن مراجعه كردند.
دونالد هاردن قاطعانه همكاري با آنها را رد كرد و گفت كه رمزگشايي اول برايشان حكم سرگرمي و پازل را داشته است. چون دونالد آشكارا از وضع روحي همسرش نگران شده بود به آنها گفت اين رمزگشايي همسرش را ديوانه كرده است. دخترش نيز گفت كه مادرش از ترس اين كه نكند زودياك از آنها انتقام بگيرد جنونزده شده است.
بين سالهاي 1969 تا 1974 زودياك در نامههايي عجيب و غريب به 37 قتل اعتراف كرد. در پايان هر نامه هم با تمسخر و ريشخند ناتواني پليس را به او يادآور شده بود.آخرين نامهاي كه تاكنون از او دريافت شده، مربوط است به تاريخ 24 آوريل 1978.
زودياك هيچگاه دستگير نشد. بتي هاردن سال 2001 در نزديكي ساكرامنتو درگذشت. دونالد هنوز زنده است و با همسر دومش «دي» روزگار ميگذراند، اما ديگر سراغ هيچ متن رمزآميز يا معماگونهاي نميرود حتي جدول!
ديويد فينچر كارگردان معروف، بعد از فيلم سون (هفت)، فيلمي درباره زودياك ساخت كه بسيار پرهيجان و درباره قتلهاي زنجيرهاي است. اين فيلم برگرفته است از رمانهاي واقعي «زودياك» و «زودياك بينقاب» اثر روبرت گريس ميث. الكساندر بالكلي پيشتر در سال 2005 تفسيرش از اين ماجرا را تحت عنوان «زودياك» تبديل به فيلم كرده بود.
شخصيت «اسكورپيو»ي قاتل در فيلم «هري كثيف( »سال 1971) نيز برگرفته از زودياك قاتل بود. همچنين يكي از قسمتهاي سريال تلويزيونيNash Bridges شخصيت قاتلي را دارد كه ويژگيهاي زودياك را دارد و از قرار معلوم قتلهاي سريالي او را ادامه ميدهد.
در سريال جناييCriminal minds در يكي از قسمتها يك قاتل سريالي با شكل و شمايل خاصي كه گوياي شخصيت تخيلي از زودياك بود، ظاهر شد. در يك سريال معمايي نيز شخصيت «آواتار» كه يك قاتل زنجيرهاي در اين سريال است، آشكارا از شخصيت زودياك قاتل اقتباس شده است. در يكي از صحنهها او با لباسي كه روي سينهاش علائمي شبيه رمزهاي زودياك است، ظاهر ميشود.
فيلم منطقه ليمبيك كه در سال 1996 اكران شد با يك دوئل روانشناختي كه بين كارآگاه و مجرمش در ميگيرد، داستاني تخيلي و فرضيهاي جديد را كه مربوط به اين قاتل است، عرضه ميكند. اين فيلم متني است بر ماجراي مرموز زودياك و نيز جنايات بعدي كه به احتمال زياد توسط او انجام شده بود. بايد يادآور شد سال گذشته نيز فيلم ديگري در آمريكا براساس زندگي زودياك ساخته شد.